Web Analytics Made Easy - Statcounter

هاینریش هیملر، دومین فرد پرقدرت حکومت رایش سوم در آلمان نازی، کسی که در راس یگان نخبه و مخوف «اس اس» قرار داشت، از علاقمندان و ارادتمندان متعصب اسطوره‌شناسی شمالی و افسانه‌های ژرمانی-اسکاندیناوی بود.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق- سهیل صفاری: چند سالی هست که رجوع به اسطوره‌های باستانی شمال اروپا، سرزمین‌های اسکاندیناوی کهن، اساطیر نوردیک، نمادها و ادبیات فولکلور وایکینگ‌ها بسامد بالایی در آثار هالیوودی یافته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به طور خاص، جهان سینمایی ماروِل، با ساخت مجموعه فیلم‌هایی چون «تور» و نتفلیکس با ساخت سریال‌های «آخرین پادشاهی» و «رگناروک»  و البته مترو گلدوین میر با ساخت مجموعه «وایکینگ‌ها» و «وایکینگ‌ها: والهالا»  نقش مهمی در این نهضت احیای فرهنگ پاگانی اروپای باستان در هالیوود داشته‌اند.

یکی از تازه‌ترین فیلم‌های در حال اکران با بن‌مایه‌ی اساطیر کهن شمال اروپا، فیلم «مرد شمالی» ساخته‌ی رابرت اِگِرز است که فیلمنامه را به اتفاق نویسنده و فیلمنامه‌نویس معروف ایسلندی، «Sjón»، نوشته است.

رابرت اِگرز برای ساختن یک داستان حماسی نوردیک(شمالی) تمام‌عیار، یک منبع مکتوب درخشان در دست داشت و آن چیزی نبود جز داستان «افسانه‌ی اَملِت»، نوشته‌ی «ساکسو گراماتیکوس»، مورخ و نویسنده‌ی دانمارکی قرون دوازده و سیزده میلادی، یعنی همان منبعی که الهام‌بخش ویلیام شکسپیر، برای نگاشتن معروف‌ترین تراژدی زبان انگلیسی یعنی «هملت» شد. مهم‌ترین بن‌مایه‌ی مشترک کار اِگرز، غیر از شباهت اسمی و برخی خصلت‌های شخصیتی، تم «خیانت» برادر به برادر و مساله‌ی «انتقام‌کشی» از یک جنایت خانوادگی توسط بازمانده‌ی پادشاه خیانت‌دیده است. در دنیای اسطوره‌های باستانی اروپایی، «انتقام»، نه یک کنش احساسی-عاطفی، که رسالتی است که جداکننده‌ی مرد از نامرد و «شریف» از «پست» خواهد بود.

اوروَندیل(ایتان هاوک)، پادشاهی خیانت‌دیده که خود به استقبال مرگ می رود و برای حفظ جان خود لابه و التماس نمی کند، اما برادر خائن را به محتوم بودن تقدیر بافته شده، هشدار می دهد. این تقدیرگرایی و نقش‌آفرینی پنهان، ولی قطعی سرنوشت، از مبانی تراژدی‌های کلاسیک است. فیولنر بی‌رحم(کلائِس بانگ)، اوروَندیل را می کشد و شهر در کودتایی سیاه به دست عوامل برادر نامشروع می افتد و همه بستگان و وفاداران اورباندیل کشته می شوند. فیولنر، که با کشتن برادر به «فیولنر بی‌برادر» معروف شده، فرمان کشتن و قطع سر برادرزاده‌اش اَملِت را می دهد تا پیشگویی برادر مقتولش به سرانجام نرسد، اما تقدیر، در افسانه‌های نوردیک،  چیزی است که بافته و سرشته است. داستان عمویی حرامزاده که برادر شریف خود را می کشد، تخت او را غصب می کند و ناموسش را به نکاح خود در می آورد، و آتش انتقامی که در دل یک پسر نوجوان شعله می کشد و ماهیت و هویت او را چون آهنی گداخته در آتش شکل می دهد، از قوی‌ترین دستمایه‌های دراماتیک است که هیچ‌گاه کهنه نمی شود، به ویژه وقتی «شاهزاده»ی سابق، مجبور باشد برای چشیدن لذت انتقام، مدتی را به تحمل خفت و خواری از سوی عموی خیانتکار و خویشان او بگذراند! اسپانیایی‌ها ضرب‌المثلی دارند: "انتقام غذایی است که باید سرد سرو شود."

بعد از فرار املت نوجوان از چنگ عموی قاتلش، فیلم در برشی به چندین سال بعد در سرزمین کیوان روس(در کرانه شرقی شمال اروپا و هم‌مرز با روسیه)می رود، جایی که اَملِت جوان(الکساندر اسکارسگارد)، در هیات یک «berserker»(جنگجوی شوریده‌سر) با دسته‌ای وایکینگ کار حمله به آبادی‌ها و غارت به آن‌ها را انجام می دهد.

در تعقیب این وایکینگ‌ها، ما شاهد چندین سکانس انجام ریچوآل(مناسک) گرد آتش با هدف تقدیس روحیه‌ی سلحشوری هستیم. در فرهنگ‌های پاگانی شمال اروپا، حیوانات توتم قبیله(حیواناتی که حامی هر قبیله یا گروه خاصی از مردمان این ناحیه بودند) نقش مهمی در نظام اعتقادی انان ایفاء می کردند. گرگ، سگ‌های وحشی، خرس، کلاغ، گوزن و...

در واقع، در این مناسک، آنان روح حیوان توتم را به فرو رفتن در جلد خود دعوت می کنند و مثلا در تسخیر روح گرگ در می آیند تا آماده نبرد شوند. این است که در یورشی به یک آبادی اسلاو، وقتی اَملِت جوان رزمنده دشمن را با تبر از اسب به زمین می اندازد، دندان در گردن او فرو می برد و خونش را می خورد و سپس رو به آسمان زوزه می کشد، تا این گرگ‌سانی خود را در صحنه نبرد نشان دهد.

طبیعت در شمال اروپا، زنده است. و عارضه‌های طبیعی چون رود، کوه، برف، جنگل، همگی فعال و اثرگذار بر ماجراهای انسانی هستند. از این منظر، شباهت زیادی میان اعتقادات نوردیک و اعتقادات «زنده‌انگاری»(آنیمیسم) در آیین کهن شینتو در ژاپن هست که برای رودها، کوه‌ها و جنگل‌ها، نوعی الوهیت قائل بودند.  

آتشفشان هِلکا در جنوب ایسلند که در فیلم «دروازه جهنم» لقب دارد

«درخت جهان» واقع در «ایگادراسیل» در مرکز نظام اعتقادی مردمان کهن شمال اروپا قرار داشت، درختی که به اعتقاد آنان، کل جهان از آن پدیدار شد.

همین مفهوم بعدها در برخی آیین‌های باطنی مرتبط با جهان یهود-مسیحی در هیات مفهوم کابالیستی «درخت زندگی» ظاهر شد. جالب این که چند سده قبل از آن که این مفهوم در فرهنگ قبالا پدیدار شود، در رساله «مقامات القلوب» ابوالحسین نوری، صوفی ایرانی ساکن بغداد به ان برمی خوریم و بعدا شیخ محی‌الدین ابن عربی در رساله «شجره الکون»(درخت زندگی) به آن می پردازد. در فیلم «مرد شمالی» هم در چند صحنه این درخت را می بینیم.

 رابرت اگرز با همین فیلم نشان می دهد که استادی چیره‌دست در ترسیم چشم‌اندازهای بزرگ است و البته از چیره‌دستی و استادی مدیر فیلمبرداری، یارین بلاشکه ، نباید گذشت. بلاشکه و اگرز در کار قبلی اگرز، «فانوس دریایی»(2019)، که به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شد، هم یک سینماتوگرافی درخشان ارایه دادند. در «مرد شمالی»، آن‌ها این زنده‌انگاری طبیعت بکر و وحشی شمال اروپا را، به عنوان عنصری زنده و موثر و حتی تعیین‌کننده به خوبی به تماشاگر القاء می کنند.

فیولنر در جواب اعتراض پدرش که چرا باید کارهای سخت مربوط به بردگان را انجام دهند، حرفی حکیمانه منتهی از جنس ماکیاولیستی می زند:

"برای جلوگیری از برده شدن، باید به برده‌هایت نشان بدهی که به اندازه آن‌ها قوی هستی(زور جسمی داری)."

انتقام طبق روایت فیلم، یک عمل آیینی است که وسیله‌ی آن، شمشیر «دراوگر»، خود یک ابزار آیینی است. اَملِت باید این شمشیر را، در شب ماه کامل، در نبردی سهمگین،  از صاحب آن، یک جنگجوی مرده‌ی گورخواب به غنیمت بگیرد. شمشیری که تنها در «شب» از نیام خارج خواهد شد. هنر کارگردانی اِگرز در صحنه‌های مبارزه و نبرد تن به تن، یادآور اثر به یاد ماندنی پیر کهنه‌کار هالیوود، ریدلی اسکات، در «گلادیاتور» و کار اخیر او «دوئل نهایی» است. نبردها خشک، خشن، سهمگین و به دور از اطوار اگزوتیک و اغراق‌شده‌ی معمول سینمای ابرقهرمانی است.

سیاهی ظلمانی اروپای پاگانی، اروپای پیشامسیحیت، به خوبی در فیلم نمودار است. عالمی که در سیطره نیروهای بدوی طبیعت، جادوی سیاه و روح حیوانی است. عمیقا «زمینی» و «خاکی»، بدون پرتوی از آسمان و نور الهی. جهانی که قربانی انسان برای خشنودی «ایزدان» از روح شاهزاده یا اشراف‌زاده‌ی درگذشته یک رسم است و می بینیم که دوشیزه‌ای جوان را در مراسم وداع با جسد پسر بزرگ فیولنر، قربانی می کنند تا روحش، همراه روح او باشد.

شاهکار و نقطه‌ی عطف دراماتیک فیلم، آشکار شدن هویت و ماهیت راستین «گودریون»، مادر اَملِت(نیکول کیدمن) بر اَملِت جوان است.  سویه‌ی اهریمنی او بر زیبایی سرد و بی‌عاطفه‌ی نیکول کیدمن خوش نشسته است و انتخاب کارگردان برای این نقش فوق‌العاده است. او با فاش کردن هویت واقعی و منویات درونی خود، به شدت دنیای ذهنی پسرش را به هم می ریزد و البته در نهایت، آتش انتقام را در او تیزتر می کند.

شرحی درباره‌ی اودین، خدای خدایان در اعتقادات پاگانی شمال اروپا، ایزدی است که طبقه‌ی سلحشور را بیش از هر طبقه‌ی دیگری در بین آدمیان دوست دارد و در تالار افتخار والهالا، سلحشورترین سلحشوران را پذیرایی می کند. والکیری، الهگان جنگ، موجوداتی فرشته‌گون هستند که سلحشور نظرکرده‌ی اودین را در میادین نبرد یاری می کنند و در نهایت روح او را نزد اودین می برند. و ما در سکانسی، الگا(آنیا تیلور جوی) را می بینیم که همچون یک والکیری پیکر نیمه‌جان اَملِت را از مهلکه به در می برد. در متن «اِدای منظوم»(poetic Edda)، مهم‌ترین مکتوب شعری باستانی به جا مانده از ساکنان کهن اسکاندیناوی، می خوانیم که نزد اودین، هیچ انسانی و هیچ عملی، به قدر سلحشوری که در میدان جنگ جان می بازد، ارزشمند نیست.

اما به واقع چرا این میزان اقبال به اساطیر نوردیک و افسانه‌های جنگاورانه‌ی وایکینگ‌ها در هالیوود زیاد شده است؟ آیا صرفا دلیل آن مقاصد سرگرمی و پولسازی است؟

در جریان جنگ روسیه و اوکراین، شبکه‌های اجتماعی طرفدار اوکراین پر شد از تصاویر و پست‌های داوطلبان خارجی جنگ در جبهه‌ی اوکراین که از نمادها و اسطوره‌ها و  ادبیات نوردیک و وایکینگ همچون «والهالا»، «والکیری» و «اودین» برای نمایش باورهای ایدئولوژیک خود استفاده می کردند و می کنند. در واقع، چنین به نظر می رسد که آبشخور «ایدئولوژیک» دست‌کم بخشی از جنگجویان خارجی که در صفوف نیروهای اوکراینی چون یگان آزوف و گارد ملی اوکراین می جنگند، همین اسطوره‌های باستانی شمال اروپاست.

این البته سابقه‌ی بسیار مهمی در تاریخ معاصر دارد. هاینریش هیملر، دومین فرد پرقدرت حکومت رایش سوم در آلمان نازی، کسی که در راس یگان نخبه و مخوف «اس اس» قرار داشت، از علاقمندان و ارادتمندان متعصب اسطوره‌شناسی شمالی و افسانه‌های ژرمانی-اسکاندیناوی بود. او حتی بر اساس اصول عقاید، نمادها و باورهای باستانی اروپایی، مناسک و تشریفات اس اس را طراحی کرده بود و حتی فضای داخلی کاخ مرکزی اس اس، دژ وِوِلسبورگ در وستفالیای شمالی، بر اساس همین نمادشناسی و اساطیر طراحی شده بود.

ماجرا تا حد زیادی قابل درک است. بعد از شکست دو ایدئولوژی فاشیسم و بلشویسم و یکه‌تاز شدن نظام لیبرال‌سرمایه‌داری، ماتریالیسم و پوزیتیویسم فکری، سکه رایج در غرب شد. به این مفهوم که هر نوع نظام عقیدتی و فکری استعلایی مبتنی بر اسطوره‌های کهن یا اسطوره‌های بازآرایی‌شده(چنان که خود مارکسیسم و پرولتاریا و خلق و نبرد طبقاتی را اندیشمندانی بازآرایی سکولاریستی مبانی و اسطوره‌های یهودی-مسیحی دانسته‌اند)، کم‌کم مشکل خلاء «معنا» و «معنازدایی» در نیروهای مسلح غربی شروع به خودنمایی کرد. این که جوانانی تربیت شده در نظام فکری لیبرال سرمایه‌داری، مبتنی بر «فردیت» افراطی، مادی‌گرایی و منفعت‌جویی شخصی، وقتی جذب ارتش شوند، خواه ناخواه به لحاظ اعتقادی و ایدئولوژیک متاثر از همان خلاء معنایی هستند که افراد غیرنظامی در زندگی روزمره دچار آن هستند. آن‌گاه در جواب این پرسش‌های مبنایی که «چرا من باید خود را فدای افراد دیگر کنم؟»، یا «چرا من باید برای حفظ منافع هموطنان خود، از منافع خود و خانواده‌ام بگذرم؟»، قطعا با مشکل مواجه می شوند. وقتی به تعبیر مرحوم دکتر شایگان، در مدرنیته از جهان و از انسان، «افسون‌زدایی» شد و تحت لوای «خردگرایی» تجربی و اصالت دادن به محسوسات، اعتقادات ماورایی و اساطیر معنابخش از زندگی بشر مدرن حذف گردید، فرد مدرن(که نمونه اعلای آن انسان غربی است)، دچار معناباختگی می شود. در زندگی فردیِ غیرنظامی می توان با پناه بردن به الکل، دراگ، واقعیت مجازی و فانتزی‌های جنسی و تخدیر ذهنی، این خلاء را تا جایی پر کرد، اما برای فرد نظامی، که طبق اصول سفت و سخت نظامی‌گری، باید زندگی منضبط و سخت و خشن و تا حدی پرهیزکارانه داشته باشد و در وقت موعود آماده‌ی فدا کردن خود باشد، این کسری معنا و این خلاء اعتقادی وضعیتی بحرانی پیدا می کند.

این‌جاست که طبعا از هالیوود، به عنوان بزرگ‌ترین کارخانه‌ی محتواسازی فرهنگی، انتظار می رود که بخشی از راه حل باشد. این روند آشکار و عیانِ احیای اسطوره‌های سلحشورانه و افسانه‌های جنگاورانه‌ی اروپای باستان و یادآوری گذشته‌ی جنگجویانه‌ی اجداد و آباء بشر غربی که متصل به یک «نظام اعتقادی-معنایی» خاص بود، قطعا قرار است در کنار سرگرمی و پولسازی، نسل جوان غربی را با فضای جنگ و رزم مانوس‌تر کند. در واقع یک کارکرد مهم این نوع آثار هنری، به صورت غیرمستقیم و ناخودآگاه، دوپینگ اعتقادی نسل‌های جدید اروپایی و آمریکایی برای جنگ‌هایی در آینده است که جنگ روسیه و اوکراین را می توان طلیعه‌ی آن در نظر گرفت.

منبع: مشرق

کلیدواژه: بازار خودرو تحولات اوکراین قیمت هالیوود مرد شمالی والهالا اسکاندیناوی اخبار داغ خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت وایکینگ ها شمال اروپا اسطوره ها ی اروپای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۶۷۱۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعی

ما در جامعه امروزی، مادران بی‌شماری را می‌یابیم که نگران تربیت معنوی فرزندان خود، آنها را تحت آموزش‌های مختلف از این جلسه به آن جلسه و از این معلم به آن معلم می‌برند! درحالیکه الگوی اصلی در مقابل چشمان کودکان، در حقیقت خودشان هستند. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، وقتی از معنویت سخن به میان می‌آید، گذر از زَبَدی که ناپایدار است و رسیدن به مغز و اصل چیزی که نفع واقعی انسان را در بر دارد، متبادر به ذهن می‌شود. در حقیقت معنویت تلاشی برای وانهادن ادراکات غیرواقعی و درک‌ زندگی واقعی است. تلاشی که به زندگی جهت می‌دهد، برای آن هدف تعیین می‌کند و مسیر انسان را به سوی تکامل رهبری می‌کند.

اما نقش زنان در معنویت‌بخشی به زندگی چیست؟ چگونه زنان می‌توانند هم به زندگی خود و هم به اجتماع کوچک (خانواده) و اجتماع بزرگ (جامعه) معنا بخشند؟

خبرگزاری تسنیم در گفت‌وگو با دکتر مژگان خان‌بابا، مشاور امور بانوان معاونت قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و استاد دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه، به بررسی نقش زنان در معنویت‌بخشی به زندگی پرداخته است.

معنویت؛ تلاشی برای درک‌ زندگی واقعی

«معنوی و معنویت» منسوب به معنا، غالباً در مقابل ظاهری، مادی و صوری به کار می‌رود. واژه «معنویت» را شاید بتوان با این آیه قرآن به خوبی بیان کرد: «كَذَلِكَ یضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا ینفَعُ النَّاسَ فَیمْكُثُ فِی الْأَرْضِ» (سوره رعد؛ آیه 17) در این آیه حق ثابت و ماندنی، و باطل همچون کف روی آب، ناپایدار و زوال‌پذیر معرفی شده است. این آیه می‌تواند مقایسه ظاهر و معنا باشد.

وقتی از معنویت سخن به میان می‌آید، گذر از زَبَدی که ناپایدار است و رسیدن به مغز و اصل چیزی که نفع واقعی انسان را در بر دارد، متبادر به ذهن می‌شود. در حقیقت معنویت تلاشی برای وانهادن ادراکات غیرواقعی و درک‌ زندگی واقعی است. تلاشی که به زندگی جهت می‌دهد، برای آن هدف تعیین می‌کند و مسیر انسان را به سوی تکامل رهبری می‌کند.

اما نقش زنان در معنویت‌بخشی به زندگی چیست؟ چگونه زنان می‌توانند هم به زندگی خود و هم به اجتماع کوچک (خانواده) و اجتماع بزرگ (جامعه) معنا بخشند؟

آثار جنسیت زنانه بر رشد عرفانی و معنوی

نقش زنان در معنویت‌بخشی به زندگی

برای رسیدن به پاسخ این سؤالات، کافی است تنها به یکی از روایات قرآنی، آن هم روایتی که تنها در آن روایت، نام زنی به صراحت آمده است، مراجعه کنیم. داستان حضرت مریم بنت عمران، یکی از چهار زن برگزیده عالم که مادرش پس از وضع حمل از اینکه دختری زاده، نگران است: «وَ لَیسَ الذَّکَرُ کَالاُنثَی» (آل عمران/ آیه 36)

اما همین دختر چنان به تربیت معنوی خود مشغول می‌شود و از خود آغاز می‌کند که سرمشق و الگوی پیامبر خدا می‌گردد: «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکَرَیَّا المِحرابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزقًا» (همان سوره/ آیه 37) پیامبری که خود متصل به منبع وحی است، می‌پرسد: «یَا مَریمُ اَنَّی لَکِ هَذَا» (همان آیه).

شاید این بخش از آیه همان حلقه مفقوده در جامعه زنان امروزی باشد. ما در جامعه امروزی، مادران بی‌شماری را می‌یابیم که نگران تربیت معنوی فرزندان خود، آنها را تحت آموزش‌های مختلف از این جلسه به آن جلسه و از این معلم به آن معلم می‌برند! درحالیکه الگوی اصلی در مقابل چشمان کودکان، درحقیقت خودشان هستند.

آنها غافل از اینکه شبانه‌روز توسط فرزندانشان رصد می‌شوند و فرزندان آنها با چشمانی تیزبین الگوهای زندگی خود را در مادران خود جستجو می‌کنند، به جای پرداختن به رشد معنوی خود، فرزندان را به دست کسان دیگری، خواسته یا ناخواسته می‌سپارند و از نقش اصلی خود در این فرایند کاملاً غافل می‌شوند: «یَا ایُّها الّذینَ آمَنُوا عَلیکُم اَنفُسَکم» (المائده/ 105)

در روایت حضرت مریم سلام الله علیها، هر بار حضرت زکریا علیه السلام نزد او می‌رود، رزقی می‌بیند: هر بار رزقی، یعنی هر بار ثمره و پاداش فعلی الهی متفاوت از دیروز و فردا.

سحر دانشور: حوزه زنان رسانه ندارد!
 

معنویت و معنابخشی یعنی پرهیز از تکرار و روزمرگی

معنویت و معنابخشی یعنی پرهیز از تکرار و روزمرگی: «مَنِ اِسْتَوَى یوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ» این الگو چنان تأثیرگذار است که پیامبر الهی را به حرکت درآورده، او را از ناامیدی از درگاه الهی که متناسب با شأن پیامبری‌اش نیست، به سوی امید «رَبِّ هَب لِی مِن لَدُنکَ ذُرِیَّةً طَیِّبَة» (همان سوره/ آیه 38) و امیدبخشی : «وَ امرَاتِی عَاقِر» (همان سوره/ آیه 40) به حرکت درمی‌آورد.

آنچه که از زنان در جامعه امروزی انتظار می‌رود؛ یعنی توجه به معنویت و پرهیز از روزمرگی و معنابخشی به زندگی خود و اطرافیان (خانواده)، ایجاد شوق، پویایی، تحرک و نشاط معنوی در زندگی با متصل شدن به خالق هستی و ایجاد رابطه دوستی با تنها دوست اطمینان‌بخش و مطمئن: «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (الرعد/آیه 28)

سپس داستان از انحصار در خانواده و اطرافیان درآمده، خطاب آن جهانی می‌شود: «وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ» (همان سوره/آیه 42) رسالت مریمی که در واقع پیامبر نیست، از حوزه خانواده و عشیره به جهانیان گسترش می‌یابد.

این داستان، ذهن خواننده را به رسالت پیامبران بزرگ الهی و از جمله پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله نزدیک و منتقل می‌کند. آنجا که از حوزه عشیره و خانواده: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ» (الشعراء/ 214) و مخاطبینِ خاصِ«رِحْلَة الشِّتَاءِ وَالصَّیفِ» (قریش/آیه2) به دعوتی جهانی : «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِینَ» (الحجر/ آیه 95) گسترش می‌یابد.

رسالت معنوی حضرت مریم سلام الله علیها از خود شروع می‌شود، به خانواده می‌رسد و از آنجا به خارج از خانواده و جهانیان منتقل می‌شود. این، نقش معنوی یک زن از نگاه قرآنی است.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • بررسی مسائل مرزی میان دو کشور ایران و ترکیه در مرز‌های شمال استان آذربایجان غربی 
  • هدف قرار گرفتن یک کشتی در سواحل یمن
  • احیای کامل پیر امریک اوبامیانگ و رویای قهرمانی در لیگ اروپا
  • انسجام فکری و تشکیلاتی لازمه تأثیرگذاری شوراها است
  • آب‌گیری دریاچه ارومیه در ایام گرم و کم بارش ادامه پیدا کند
  • نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعی
  • یک قاضی در شمال غربی پاکستان ربوده شد
  • سرکوب جنبش‌های دانشجویی در دانشگاه‌های آمریکا و اروپا
  • رویکرد سپاه کردستان اعتقادی است
  • حمله موشکی حزب‌الله لبنان به سربازان صهیونیست در شمال اراضی اشغالی